در صفحهی شناسنامهی مجلههای بسیاری جملهیی شبیه به این میخوانیم: «مقالات ارائه شده منعكس كنندهی دیدگاه نویسندهی آن است و نه ضرورتاً دیدگاه نشریه» تنها موردی كه بهیاد دارم چنین نكرده، بلكه بدلش را زده، نشریهی بسیار نخبهپسند و مؤثر دهههای 30، 40 و 50، «اندیشه و هنر» است (كه در سالهای اخیر نیز تكمضرابهای نواخته و شمارههایی با فاصلهی زمانی بسیار نامنظم در آورده است.) در صفحهی شناسنامهی آن چنین آمده: «... با چاپ هر نوشته مسئولیتی پذیرفتهایم همانند نویسنده و همگام با او.»
***
در اخبار شنیديم كه وقتی قطاری در ژاپن از خط خارج شد و عدهای از مسافرانش كشته شدند، وزیر راه استعفا كرد، وزیری كه شاید اصلاً از وجود آن خط و قطار خبر نداشته، اما مسئولیت آن با او بوده، پس، وقتی اتفاقی میافتد مسئولبودن ِ او حكم میكند كه اقدامی بكند، اقدامی مسئولانه.
وقتی هواپیمای تكموتوره (يا شاید بدون موتور، شناختی ندارم) جوانی اهل اسكاندیناوی در میدان سرخ مسكو بر زمین نشست، همان روز وزیر اطلاعات (و نه وزیر راه، كه این به امنیت كشور مربوط بوده) استعفایش را روی میز گورباچف گذاشت.
وقتی لیونل ژوسپن ِ سوسیالیست (نخستوزير ِ شیراك در دورهی اول ریاست جمهوری او) در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه حتا از ژانماری لوپَن ِ راستِ افراطی ِ خطرناك هم عقب افتاد، از كميتهی مركزی حزب سوسیالیست استعفا كرد و گفت كه از سیاست فاصله میگیرد، كه گرفت.
آیا این استعفا كردنها یعنی مسئولیتپذیری؟ آیا كسی كه مسئول انجام كاری است، اگر در انجام آن كار قصوری پیش بیاید باید استعفا كند و برود؟
اگر قصوری كرده باشد یا عمدی مرتكب شده باشد و یا تصمیم اشتباهش باعث این پیشآمد شده باشد كه –اصلاً– باید دادگاهی بشود، اما اگر چنین نباشد و دخالتی در وقوع آن واقعه نداشته باشد، دادن ِ استعفانامه ضروری است.
وقتی هواپیمای تكموتوره (يا شاید بدون موتور، شناختی ندارم) جوانی اهل اسكاندیناوی در میدان سرخ مسكو بر زمین نشست، همان روز وزیر اطلاعات (و نه وزیر راه، كه این به امنیت كشور مربوط بوده) استعفایش را روی میز گورباچف گذاشت.
وقتی لیونل ژوسپن ِ سوسیالیست (نخستوزير ِ شیراك در دورهی اول ریاست جمهوری او) در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه حتا از ژانماری لوپَن ِ راستِ افراطی ِ خطرناك هم عقب افتاد، از كميتهی مركزی حزب سوسیالیست استعفا كرد و گفت كه از سیاست فاصله میگیرد، كه گرفت.
آیا این استعفا كردنها یعنی مسئولیتپذیری؟ آیا كسی كه مسئول انجام كاری است، اگر در انجام آن كار قصوری پیش بیاید باید استعفا كند و برود؟
اگر قصوری كرده باشد یا عمدی مرتكب شده باشد و یا تصمیم اشتباهش باعث این پیشآمد شده باشد كه –اصلاً– باید دادگاهی بشود، اما اگر چنین نباشد و دخالتی در وقوع آن واقعه نداشته باشد، دادن ِ استعفانامه ضروری است.
اگر بهجای سرك كشیدن به سرزمینهای دیگر سرمان به زندگی خودمان باشد چه میبینیم؟
میبینیم كه وقتی عدهای از دختران دانشآموز ما در دریاچهای وسط پایتخت غرق میشوند، آبازآب تكان نمیخورد. (تلویزیونِ وظیفهشناس هم، چنانكه افتد و دانی، آن صحنههای تكاندهنده را چنان عریان و با بیرحمی نمایش داد كه مو بر تن آدمیان سیخ شد! چندتا از مهرههای چرتكه را بهسود خود انداختن به چه قیمت؟ پاره كردن روح و روانِ همگان؟) همه فقط ناراحت بودند. نه وزیر آموزش و پرورش پاسخگو بود و مسئولیتپذیر، نه رئیس ادارهی منطقه،نه حتا مدیر مدرسه، هیچیك پاسخگو نبودند، انگار این حادثهی هولناك در قلمرو مسئولیت كس دیگری افتاده بود.
وقتی بهخاطر تعلل مدیران باشگاه استقلال در ارسال مدارك برای شركت در مسابقات جام باشگاههای آسیا بهAFC ، تیم استقلال از شركت در مسابقاتی كه برای رسیدن به آن بازیكنان و مربیان بهطور مستقیم و مسئولان باشگاه و هواداران بهطور غیرمستقیم جان كنده و خوندل خورده بودند، باز ماند، آبازآب تكان نخورد و كسی جُلوپلاسش را جمع نكرد برود تا جایش را بدهد به كسی كه بداند AFC در اجرای مقررات شوخی ندارد كه با پرداخت جریمه بشود حلش كرد یا آنطور كه اینجا متداول است، با ریشسفیدی.
وقتی مهرزاد معدنچی هنوز فوروارد گلزنی نشده بود كه همه بخواهندش، در یكی از اولین بازیهاش برای پرسپولیس باعث باخت این تیم شد و چون بازنده صاحب ندارد همه به او حمله كردند و سعی كردند تنها مسبب باخت را ورود او به زمین بدانند، نه كوتاهی و بد بازی كردنِ تیمی را، حتا سرمربی ِ وقتِ تیم، علی پروین، هم، كه مسئول مستقیم بازی او در زمین بود جاخالی داد و گفت: «گفتن بفرستش تو زمین مام فرستادیم كه اینجوری شد!» صرفنظر از این كه كسی جرأت نداشت به آقای پروین چنین چیزی بگوید، برفرض كه حرف آقای پروین راست باشد، ایشان همین كه میپذیرند «مام فرستادیم» پس باید مسئولیت اشتباه خودشان را گردن بگیرند. (البته معدنچی شانس آورد كه آن شروع نامیمون باعث نابودیش نشد، اما منجر به پناه بردن ایشان به سرزمین تازهبهدوران رسیدهها شد، به امارات!)
وقتی با صرف هزینهی چندده میلیاردی (مبلغ دقیق آن هرگز معلوم نشد، هر كس حرف دیگری را تكذیب كرد) ورزشكاران تقریباً دستخالی از المپیك 2008 چین برگشتند، مقداری هیجانزدگی پیش آمد و تصمیمهایی گرفته شد اما... همهی آن تصمیمها و یقهی مسئولان را گرفتن فراموش شد.وقتی... بهنظرم ادامه دادن این سیاهه بیمورد است. هم سرعت تایپ كردن من اجازهی تایپ چندین و چند صفحه را نمیدهد، هم هركس مقداری از این سیاهه را از بر است و چیزهایی هم میداند كه من نمیدانم، هم... اصلاً چه كاری است لیست كردنی چنین بالابلند و بیحاصل؟!
میبینیم كه وقتی عدهای از دختران دانشآموز ما در دریاچهای وسط پایتخت غرق میشوند، آبازآب تكان نمیخورد. (تلویزیونِ وظیفهشناس هم، چنانكه افتد و دانی، آن صحنههای تكاندهنده را چنان عریان و با بیرحمی نمایش داد كه مو بر تن آدمیان سیخ شد! چندتا از مهرههای چرتكه را بهسود خود انداختن به چه قیمت؟ پاره كردن روح و روانِ همگان؟) همه فقط ناراحت بودند. نه وزیر آموزش و پرورش پاسخگو بود و مسئولیتپذیر، نه رئیس ادارهی منطقه،نه حتا مدیر مدرسه، هیچیك پاسخگو نبودند، انگار این حادثهی هولناك در قلمرو مسئولیت كس دیگری افتاده بود.
وقتی بهخاطر تعلل مدیران باشگاه استقلال در ارسال مدارك برای شركت در مسابقات جام باشگاههای آسیا بهAFC ، تیم استقلال از شركت در مسابقاتی كه برای رسیدن به آن بازیكنان و مربیان بهطور مستقیم و مسئولان باشگاه و هواداران بهطور غیرمستقیم جان كنده و خوندل خورده بودند، باز ماند، آبازآب تكان نخورد و كسی جُلوپلاسش را جمع نكرد برود تا جایش را بدهد به كسی كه بداند AFC در اجرای مقررات شوخی ندارد كه با پرداخت جریمه بشود حلش كرد یا آنطور كه اینجا متداول است، با ریشسفیدی.
وقتی مهرزاد معدنچی هنوز فوروارد گلزنی نشده بود كه همه بخواهندش، در یكی از اولین بازیهاش برای پرسپولیس باعث باخت این تیم شد و چون بازنده صاحب ندارد همه به او حمله كردند و سعی كردند تنها مسبب باخت را ورود او به زمین بدانند، نه كوتاهی و بد بازی كردنِ تیمی را، حتا سرمربی ِ وقتِ تیم، علی پروین، هم، كه مسئول مستقیم بازی او در زمین بود جاخالی داد و گفت: «گفتن بفرستش تو زمین مام فرستادیم كه اینجوری شد!» صرفنظر از این كه كسی جرأت نداشت به آقای پروین چنین چیزی بگوید، برفرض كه حرف آقای پروین راست باشد، ایشان همین كه میپذیرند «مام فرستادیم» پس باید مسئولیت اشتباه خودشان را گردن بگیرند. (البته معدنچی شانس آورد كه آن شروع نامیمون باعث نابودیش نشد، اما منجر به پناه بردن ایشان به سرزمین تازهبهدوران رسیدهها شد، به امارات!)
وقتی با صرف هزینهی چندده میلیاردی (مبلغ دقیق آن هرگز معلوم نشد، هر كس حرف دیگری را تكذیب كرد) ورزشكاران تقریباً دستخالی از المپیك 2008 چین برگشتند، مقداری هیجانزدگی پیش آمد و تصمیمهایی گرفته شد اما... همهی آن تصمیمها و یقهی مسئولان را گرفتن فراموش شد.وقتی... بهنظرم ادامه دادن این سیاهه بیمورد است. هم سرعت تایپ كردن من اجازهی تایپ چندین و چند صفحه را نمیدهد، هم هركس مقداری از این سیاهه را از بر است و چیزهایی هم میداند كه من نمیدانم، هم... اصلاً چه كاری است لیست كردنی چنین بالابلند و بیحاصل؟!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر