«زني در آلمان» خاطرات «مارتا هيلرز» است از هشت هفته زندگي هولناكاش در برلين فتح شده بهدست سربازان شوروي در بهار 1945، مشابه زندگي چند ميليون زن آلماني در سه سال 1945 تا 1948، دورهاي كه «Koom Frau» چند ميليون بار به گوش زنان آلماني خورد و با هربار شنيدن لرزه به اندامشان افتاد از دقايقي كه پيشرو داشتند. خاطرات سيهروزي زنان آلماني پس از شكست مردانشان، و پس از هجوم سربازان روس به كشور آنان، سربازاني كه 20 ميليون تن از هموطنانشان را سربازان آلماني در مدت 4 سال كشته بودند و حالا آنان سرمست از پيروزي بر دشمن، پاي بر خاك برلينِ سقوطكرده گذاشتهاند و به جان ِ زنان افتادهاند، به جان ِ چند ميليون طعمهي پراكنده در كشور، زير ِ دست و تنشان؛ انتقامي كور، غرق در توحش.
در اين سه سال 2 ميليون زن سقطجنين شدند، بسيار بيش از اين دوميليون، بهدفعات توسط چند و چندين سرباز تجاوز شدند، انفرادي يا جمعي. روانهاي بههم ريخته روشهاي ويژهي خود مييابند: تجاوز گروهي!
به زنان تجاوز ميشود، خودكشي ميكنند، يا جنينشان را سقط ميكنند و ميميرند.** اگر زنده بمانند بدنام ميشوند (مگر پنهانش كنند) ميخواهند زندگيشان –زندگي تباهشدهشان- را سامان بدهند، ميخواهند آن تجربهي سياه سهساله را به حياطخلوت روح و روانشان منتقل كنند تا ادامهي زندگيشان ميسر باشد. ازدواج ميكنند و با همسرشان به رختخواب ميروند. اما، كدام لذت؟ كدام هيجان و شهوت؟ زناني كه يك بار بهشان تجاوز شده هرگز نتوانستهاند آن تجربهي ويران كننده را فراموش كنند، بگيريد زناني كه در مدت سه سال چند هزار بار توسط مرداني كه تا بيخ گلوشان متنفر از آنها بودهاند بهشكلي پركينه و وحشيانه تحت تجاوز قرار گرفتهاند، توسط مرداني كه زنانِ دشمنِ شكستخوردهشان را تصاحب كرده و به زير كشيدهاند. وقتي همسرِ آيندهي چنين زناني از ماجرا باخبر ميشوند، تركشان ميكنند. زنده باد غيرت مردانه!
زناني كه جنينشان را سقط نميكنند ناچارند بچهشان –بچهي دشمنشان- را نگه دارند و بزرگ كنند. اين، تنها از زنان برميآيد كه ظرافت قرباني بودن خودشان و قرباني بودن فرزندشان را درك بكنند و بتوانند او را بزرگ كنند. قربانيها وضعيت يكديگر را بهتر درك ميكنند.
در تجاوز به زنان بيدفاع آلماني، اينهمه خشونت و نفرت، اينهمه راهحلهاي نفرتانگيز مردانه، از كجا ميآيد؟ ازسويي ديگر تااينحد منفرد و يكه ديدهشدن جنايات سربازان فاتح شوروي در خاك آلمان، ناديده گرفتن و كمرنگ كردن وقايعييست كه در سالهاي نزديكتر به ما روي داده و اگر چشم باز كنيم امروزه هم روي ميدهد، گيريم به آن وسعت و به آن شمار نباشد. (چه ميبينيم، شايد چند سال بعد، تشتِ رسوايي وقايع امروز نيز از بام دنيا بيفتد!)
در روزهاي سقوط صدامحسين، مردم، خانوادهي او را كه در فرار يا پناه گرفتن بودند، پيدا كردند و همه را بهقتل رساندن، هولناكتر از همه اين كه نوهي صدامحسين را بهضرب شمشير كشتند. هولناكي چنين جنايتي فقط در شمار كمتر از تجربهميليوني زنان آلماني است، نه در ذات خود. كاري كه مردم در سقوط صدامحسين كردند كم نبود از جناياتي كه صدامحسين در دورهي سلطهي مطلق خود بر عراق كرد. انتقامي تااينحد خونين تنها از مردمي بر ميآيد كه بر آنها چنين جناياتي رفته باشد، جنايت، انتقامِ جنايت و انتقامِ انتقامِ جنايت... اما، چه راهي ميتوان يافت تا جلوي چنين اتفاقي را گرفت؟
حكومتهاي خودكامهي زيادي هستند كه راه نفس مردم خود را بستهاند... از مردم خشونتديده و خشونتخواه ميتوان شنيد كه چه خوابهاي سرخي براي حاكمانشان ديدهاند، براي روز سقوط آنها!...
* ژان كوكتو، كه كشورش يكي از كشورهاي نابود شده از جنون جنگ هيتلر و نازيسم بود، از دادگاه جنگي تقاضاي بخشش اين آدمِ نازيسم و وردست هنري هيتلر را كرد، او بهاين فكر ميكرد كه هنر و فرهنگ ميتواند زندگي و تمدن تخريب شده را ازنو بسازد.
** آمار "گزارش سالانهي سازمان بهداشت جهاني در 1992" را داشتم، اما هرچه ايندر و آندر زدم آمار جديدي بيابم كه معتبر باشد و مآخذ داشته باشد، نيافتم. آمار سقطجنين منجر به مرگ در سال 1992 حدود 500 زن در هر روز بود (حدوداً هر 3 دقيقه يك قرباني)، و با توجه به وضعيت جهان در اين16 سال (افزايش جمعيت، وخيمتر شدن اوضاع جمهوريهاي استقلاليافته و شايد بيصاحبشدهي شوروي، فقر جهاني، سقطجنين روزافزون در افريقا، هند، بنگلادش، وضعيت بالكانِ متلاشيشده و تجارت رونقيافتهي زنان در جهان) ميگويد كه اگر اين آمار به يك قرباني در هر دقيقه رسيده باشد نبايد تعجب كنيم. منبع آمار 1992 اين است:
World Health Organization Diuision of Family Health 1992, "Reproductive Health: a Key to a Brighter Feature" Geneva, 1992
اگر علاقمند بوديد در اين مطالب، خواندنيهاي زيادي خواهيد يافت.
۱ نظر:
رفیق خوب می نویسی ها .حسین ازت تعریف می کرد ولی این مطلبت عالی در آمده .شاد باشی
ارسال یک نظر