موضوع ديالوگنويسي (محاورهنويسي) كه چندي قبل دستمايهي اظهارنظر مكتوب منوچهر انور و علي صلحجو قرار گرفته (بهقلم منوچهر انور در مقدمهي ترجمهي «عروسكخانه»ي ايبسن و بهقلم علي صلحجو در «مترجم» شمارهي 45، و پاسخ انور به اين مقاله در شمارهي 46 همين فصلنامه) بحثي است دامنهدار، پرسابقه و –ظاهراً- بيپايان و بيسرانجام. در اين نوشته بنا ندارم راجعبه مكالمهي اين دو بزرگوار –كه هردو بر گردنِ ترجمه و ويرايش ادبي اين ديار حق دارند- اظهار نظر كنم، البته نميتوانم تأسفم را پنهان كنم از اين كه آن، ادامه نيافت و كمكم سر از جايي درآورد كه ايكاش به آنجاها سرك نميكشيد. حيف است كه يك مكالمهي فرهنگي و ادبي سر از ناكجاآباد در بياورد. نگارنده بر اين عقيده است كه نه در محاورهنويسي بايد راه افراط رفت، نه در رسمينويسي. (براي مقابل محاورهنويسي اصطلاح دقيقي نميشناسم، پس به همين «رسمينويسي» اكتفا ميكنم.) گاه در گفتوگويي كه محاوره نوشته شده ميتوان كلامي يافت رسمي، و گاه در گفتوگويي رسمي كلامي محاوره. بحث نگارنده دربارهي دومي است.وقتي «صادق هدايت» در «بوفكور» گفت: «شب پاورچين پاورچين ميرفت» بهقدري اين «پاورچين» خوب جا افتاد كه ديگر از نظر بسياري گم شد كه آن در اصل پابرچين است، و چه خوب جا افتاد و كار كرد، و نيز ميتوان در «بهطور كلي در چارچوب اين بحث...» چارچوب را محاوره گرفت، چرا كه چهارچوب مربوط است به موضوعي كه در واقع از «چهارچوب» (چهارچوبِ در يا پنجره، مثلاً) صحبت است، اما كلمهيي كه بهنظر ميرسد در متن رسمي بهشدت از بهكار گيري آن گريزانند «شيطون» است. ميگويند «اين بچه شيطان است!» مراد گوينده البته اين نيست كه اين بچه «يك شيطان» است و از او كارهاي اهريمني سر ميزند، (يا شايد «بچهي شيطان» است و «شيطانزاده») بلكه منظورشان اين است كه اين بچه آرام و قرار ندارد و اذيت ميكند و دستِ بالا بچهي تُخسي است. حال اگر عصاي احتياط را كنار بگذاريم و از اتهام سهلانگاري و حتا بيسواد بهحساب آمدن نترسيم و قواعد دستوپا گير را كنار بگذاريم و بگوييم "اين بچه شيطون است» چه پيش خواهد آمد غير از اين كه مفهوم بهدرستي منتقل خواهد شد و موضوعي زميني و مادي جنبه ماورايي و متافيزيكي به خود نخواهد گرفت؟ مگر «پاورچين» خوش ننشست؟ يا اگر پاورچين نبود نميشد از «شيطون» شروع كرد م يا همان «چارچوب» را پي گرفت؟
براي مطالعهي بيشتر، اگر راغب بوديد، ميتوانيد اين مطلب را بخوانيد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر