شنبه

زبان عربی

من زبان عربی را دوست نداشتم. به‌نظرم زمخت و بدآهنگ بود. این، شاید از سال‌های دورِ مدرسه می‌آمد که هر چند در درس عربی وضع‌ام خوب بود اما این درس را دوست نداشتم. این حسِ نپسندیدن یا حتا بیزاری از زبان و حتا فرهنگ عربی در میان بسیاری از ایرانیان بوضوح دیده می‌شود. این حس، چه بپذیریم، چه نه، نژادپرستانه است؛ نژادپرستانه‌ای که چه بدانیم، چه نه، آن‌را در زندگی روزمره‌مان هم به‌کار می‌گیریم و به نسل بعدی می‌آموزیم و فقط وقتی خودمان در معرض نژادپرستی قرار می‌گیریم آن‌را ضدانسانی می‌دانیم و وقتی شرّ این نژادپرستی از سرمان کم می‌شود باز همان نژادپرستِ پیشین می‌شویم. برای منِ دشمنِ نژادپرستی خیلی گران بود که بپذیرم در این یک مورد نژادپرستم؛ اما اگر نبودم، پس چه بودم؟
این ماند تا وقتی محمود عباس در سازمان ملل تقاضای به‌رسمیت شناختنِ دولت فلسطین را مطرح کرد. موقع شنیدنِ سخنان ایشان به‌نظرم عربی زیباترین زبان دنیا آمد و از خودم، به‌خاطر کوته‌بینی و نژادپرستی، خجالت‌زده شدم. با خود گفتم آیا این حس تازه تا کی دوام خواهد آورد. حالا از آن زمان زیاد می‌گذرد و وقتی گفت‌وگوی بی‌بی‌سی یا یورونیوز را با آوارگان کشتار سوریه یا جاهای دیگر می‌بینم، مخصوصاً وقتی مادرانی از دشواری نگهداری و در امنیت نگه‌داشتن فرزندانشان می‌گویند، این زبان در نظرم همچنان زبانی زیبا، از آنِ مردمانی به‌غایت سختی کشیده، است.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
نوشته جالبی بود. به خصوص این روز ها که همه ما،افراد مخالف نژاد پرستی، این حس نه چندان دوستانه نسبت به عرب ها را نه تنها نژاد پرستی نمی دانیم بلکه ان را مساوی با روشن فکری قلمداد می کنیم. برای من که به شخصه چنین تفکری داشتم تلنگر به جا و زیرکانه ای بود.

يوريك كريم‌مسيحی گفت...

ناشناس عزیز
از این که این نوشته (آنطور که شما گفته‌اید) تلنگری برای شما بوده، خوشحالم. خوب است همه‌ی ما مثل شما شجاعت و بصیرت ِ پذیرش خطاهای‌مان را داشته باشیم.