پنجشنبه

پورنوگرافی و وقاحت نگاری

سر زدن به كتاب­های قدیمی گاهی سودمند است و گاه خیلی سودمند. در مزمزه كردن این كتاب­ها چشمم افتاد به گاهنامه­ی «جُنگ الفبا» كه زنده­یاد غلامحسین ساعدی در دهه­ی 1350 در می­آورد. در جلد دو (1352) مطلبی هست به­نام «پورنوگرافی و وقاحت­نگاری» به­قلم دی. اچ. لارنس به­ترجمه­ی بهاءالدین خرمشاهی، كه بسیار خوب ترجمه شده، منظورم متن فارسی آن است، نه مقایسه­ی ترجمه با متن اصلی، كه كار من نیست.
.

نگاه ریشخندآمیز، شوخ­طبع و رندانه‌ی دی. اچ. لارنس به عقیده‌ها و باورهای عامیانه و غیرعامیانه در مورد سكس و پورنوگرافی و سكسی­نویسی و سرشاخ شدنش با موضع­گیری مصلحان جامعه، با انتخاب مناسب واژه­های آقای خرمشاهی بسیار متناسب است و خوب و حتا خیلی خوب از آب در آمده و بسیار خواندنی­ست. آقای خرمشاهی در جوانی كارهای مفیدتر و ماندنی­تری كردند تا در میانسالی و بالاتر. نقد بسیار مهم، جدی و چالش­برانگیز­شان بر حافظ ِ شاملو (حافظ شیراز) در جلد شش همین «جنگ الفبا» (1356) در آمد و ترجمه­ی داستان­های میگل د اونامونو هم مال همین دوره است.
«پورنوگرافی و وقاحت­نگاری» مقاله­یی­ست بسیار خواندنی و جذاب، و با این­كه سال­ها از نوشتن آن می­گذرد (در دهه­ی 1920 نوشته شده است، باورتان بشود!) هنوز تازه و جدل­برانگیز است و آه از نهاد اخلاق­گرایان در می­آورد. مطلب حمله­ی تندی­ست به معیارهای اخلاقی ِ قلابی جامعه، به باورهای عقب مانده­ی تربیت جنسی و به هدایت نوجوانان و جوانان از سوی اولیاشان به طرف پرت­گاهی كه ظاهر آبرومندی دارد اما نتیجه­ی فاجعه­آمیز ِ درونی آن برای بچه­ها غیرقابل جبران است. نخواندن این مقاله خسران نعمت خواهد بود!مقاله‌ی یادشده را از اینجا می­توانید بردارید.

۷ نظر:

محمود گفت...

درود!

از قسمت کردن‌اش با خواننده‌گان وبلاگ‌تان سپاس‌گزارم.

شاد زی

يوريك كريم‌مسيحی گفت...

محمود عزيز!
سپاس از توجه شما. من هم به همين قياس از جناب خرمشاهي ممنونم كه اثر لارنس را با همه‌ي ما قسمت كرد.

روشنک گفت...

نتایج فاجعه آمیزش را نه تنها در بچه ها بلکه در بزرگسالان 30 تا 40 ساله هم می توان بوضوح دید رفیق !

فکر می کنی چرا در جامعه ما تعداد مردان 40 ساله که با وجود تأهل دنبال دختربازی و روابط خارج از زناشویی هستند زیاد است ؟

چون طفلکی ها دوران نوجوانیشان بی زن و دختر طی شد و فوری رفتند به خانه بخت ..آنها هم که مذهبی و سنتی بودند که دیگر بدتر و بدتر از همه آن بچه بسیجی های به اصطلاح انقلابی دو آتشه ! ... دست هر چه کارگر جنسی فیلم پورنوگرافیست را از پشت می بندند ..
دلم به حال دختر بچه هایی که گیر این لاشخورهای بدبخت می افتند می سوزد ..

احتمالاً فلسفه سکس را آنطور که دوست دارند برایشان تشریح می کنند و آن بیچاره ها هم از یک سکس واقعی با یک مرد روشنفکر واقعی چقدر لذت می برند !
چیزی که من می بینم فاجعه که چه عرض کنم یک کثافت است !.. یک توالت عمومی !

يوريك كريم‌مسيحی گفت...

روشنك بسيار عزيز!
مجموعاً با حرف‌هات موافق‌ام اما نه با اين عصبانيت!
چيزي كه بايد به‌اش اضافه بكنم اين است كه اين موضوع فقط شامل مردان نمي‌شود، مردان اگر در سنين تجربه كردن بايد سكس راهم به‌صورت طبيعي تجربه مي‌كردند بايد دختري دركار مي‌بود، پس هردو جنس‌اند كه محتاج و ملزم به اين تجربه‌اندوزي‌اند، و دختران هم بايد پسربازي‌شان را بكنند(اميدوارم متهم به گمراه كردن جوانان نشوم!) هرچند ناگفته پيداست كه انجام اين تجربه براي مذكرها نه‌تنها فراهم‌تر و پذيرفته‌تر كه خواسته‌شده‌تر هم هست.
با اين‌حال براي اين‌كه بدانيم اين «مسئله» مختص ايران گل‌وگلاب ما نيست خوب است سري به اين مطلب بزني كه دوست خوبم امير احمدي آريان نوشته، در ميانه‌هاي بند 2 به موضوعي بر مي‌خوري كه به حرفت مربوط است. البته صفحه‌ي اصلي را در «كارگزاران» پيدا نكردم اما مطلب همان است.
http://www.cinemaema.com/NewsArticle3943.html

روشنک گفت...

مطمئناً کسی که بپندارد زن و دختر نیاز جنسی ندارند و یا نیازی به برطرف کردنش در سنین نوجوانی و جوانی ندارند باید به روانپزشک مراجعه کند ! حرف چیز دیگریست .. موضوع چگونگی اتفاق افتادن آن است . با که و چگونه ! .. اگر خانواده های سنتی و مذهبی ( شما اقلیتهای مذهبی در این خصوص فکر می کنم مشکلات کمتری داشته باشید خوشبختانه.. البته خانواده های زرتشتی مستثنی هستند و قوانین بسیار سخت گیرانه ای برای روابط دختر و پسر دارند ) را بگذاریم کنار و فقط به اصطلاح روشنفکرها را در نظر بگیریم (من به اینکه اصلاً چنین موجودی در ایران وجود دارد مشکوکم ! )فکر می کنید چند درصد از این خانواده ها و بخصوص مردان این خانواده ها پس از سکس با یک دختر یا یک زن همان ارزشی را برای وی قائل هستند که قبل از آن قائل بودند ؟ چند درصد از اینها پس از ازدواج اگر ارتباطات عاطفی و جنسی قبل از ازدواج همسرانشان راکشف کنند ، همان احترام و علاقه سابق را برای همسر خود قائل هستند ؟

چرا یک مرد تحصیلکرده و به اصطلاح روشنفکر ایرانی که برای برابری جنسی زن و مرد ایرانی داد سخن می دهد ، در خفا از عمل جنسی با عنوان " سواری گرفتن " از زن نام می برد ؟

می خواهم بگویم که مشکلات جنسی جوانان و پیران و میانسالان ایرانی بسیار ریشه ای تر از این حرفهاست . ایرانی های نسل جدید شاید در حال حاضر از نظر موضوع مقاله اشاره شده در متن شما جلوتر باشند اما این ظاهر قضیه است . ذهن و عمل مرد به اصطلاح روشنفکر ایرانی بر هم منطبق نیست .

و از این گذشته لذت جنسی و چگونگی رسیدن به ارگاسم مسئله ایست بسیار مهم که برای هر زن با زن دیگر متفاوت است و قرار نیست نیمی از جامعه برای نیم دیگر آن راه و روش لذت بردن جنسی را دیکته کند .

بهترین راه این است که هر که خود ببیند چگونه به اوج لذت می رسد . چه مرد و چه زن . حرف من این بود . آیا کسی در این کامنت دونی شما را به از راه بدر کردن جوانان متهم کرده ؟.. من که اینجا چنین چیزی ندیدم و اصولاً معنی از راه بدر کردن را هم نمی دانم .
من با عصبانیت چیزی تایپ نکردم . تنها چیزی که مرا عصبانی می کند حماقت است که بس که اپیدمی شده دیگر حساسیتم را نسبت این واژه از دست داده ام رفیق !..
اتفاقاً از مقاله شما بسیار خوشم آمد ..هر چند قسمتهایی از آن را عتیقه می دانم .. مقاله جالبی را در سایت " موتور ذهن " چند وقت پیش از این خوانده ام که بی ارتباط با این مطلب نیست . الآن می روم لینکش را برای شما می آوردم .. مطلب شما خوب بود البته با در نظر گرفتن این که روان شناسی فروید نسبت به تعریف چگونگی لذت بردن جنسی زنان به اندازه کافی واقعی و منصفانه عمل نکرده و اشکالات بسیاری بر آن وارد است که در مقاله یاد شده به یکی از
آنها می پردازد . :) ..فعلاً ..

روشنک گفت...

http://www.mindmotor.org/mind/?p=144

این هم لینک مقاله ! ( اسطوره ارگاسم مهبلی ) از آن کووت

امیدوارم با درج لینک مقاله به همجنسگرایی متهم نشوم و صد البته این یک جرم نیست . به نظر من و نویسنده این مقاله موضوع این مقاله در مورد غیر همجنسگراها هم صدق می کند ; ) ..

يوريك كريم‌مسيحی گفت...

روشنك نازنين، دوست خوب من!
عجب دلِ پُري داري!

1. من گفتم «چيزي كه بايد به‌اش اضافه كنم...» پس من با بي‌نيازي جسي زنان و دختران نه‌تنها مخالف نيستم كه آن‌را بسيار طبيعي و لازم مي‌دانم، پس از جمله‌ي كساني كه بايد به روانپزشك مراجعه كنند نيستم، البته بسيارند كساني كه گمان مي‌كنند با نيايش كردن و پرداختن به امور ماورايي مي‌توان با اين «غول غريزه» جنگيد و آن را به‌زانو درآورد (اين افراد معمولا نسخه را براي ديگران تجويز مي‌كنند و خود را مستثناء از اين روزه‌داري مي‌بينند!)
2. به‌نظرم، با اينكه نسبت به وجود روشنفكر در ايران بدگماني (كه به اعتباري كه خواهم گفت حق با توست) بين روشنفكران و عامه‌ي مردم تفاوت خيلي زيادي مي‌گذاري و از آن‌ها توقع خيلي زيادي داري، توقعي كه خودت هم اشاره به اغراق‌آميز بودنش داري. به‌نظرم -دست‌كم در اين موضوع- نه‌تنها نبايد از آن‌ها توقع زيادي داشت بلكه اصلاً نبايد توقع داشت. (بابك احمدي در كتاب بسيار پرارزشش «كار روشنفكري» مي‌گويد كه روشنفكر وجود ندارد، بلكه كار روشنفكري وجود دارد و از هركسي مي‌تواند بربيايد.)

تبصره‌ي 1. از لينكي كه دادي ممنونم، اميدوارم ديگران هم بخوانندش، مقاله‌ي بسيار خوب و روشنگري بود.
تبصره‌ي 2. ما همه‌ي عمر مان را در تقسيم‌بندي و خط‌كشي مي‌گذرانيم، تقسيم‌بندي و خط‌كشي در حق ديگران و تقسيم‌بندي و مرزبندي ديگران در حق ما. مذهبي/غيرمذهبي، پولدار/بي‌پول، باسواد/بي‌سواد، بالاشهري/پايين‌شهري، تهراني/شهرستاني، خوشگل/بدگل، خودي/غيرخودي، اقليت/اكثريت... مي‌دانم كه حرفت اشاره به امتيازي بود كه در اقليت‌ها مي‌بيني، و من اينجا از فرصت حسن استفاده را مي‌كنم و تقاضا مي‌كنم اقليت‌ها را هم آدم‌هايي ببينيم كه در اين آب‌وخاك زندگي مي‌كنند، مثل بقيه، رودررو با همه‌ي آن‌چه ديگران سروكار دارند و تحملش مي‌كنند.