اعتراف (L'Aveu،1970) اثر كمدیدهشده اما مهم ِ كنستانتین كوستا گاوراس، كه پایه و اساسی واقعی دارد، در اوایل دههی 1950 در چكسلواكی میگذرد و موضوع آن بهتانِ خیانت به وفاداران حكومت و كشاندنشان به دادگاههای نمایشی/فرمایشی *ِ عصر حكومت استالینیستی است. از گروه چهارده نفرهیی كه فيلم به دادگاهی آنان میپردازد، یك تن كموبیش سادهدل بهنظر میرسد، و همینكس است كه در طول نماش ِ دادگاه، وقتی به جایگاه احضار میشود و در آن میایستد، شلوار از پاش میافتد و او سادهدلانه با لبخندی بلاهتآمیز نگاهی به شلوار ِ افتادهاش میكند كه باعث خندهی حاضران و شاهدان و قاضیان ِ پرشمار شده است. تنها یك نفر از قضات است كه نمیخندد و همو زیرلب میگوید: او دارد همهی ما را مسخره میكند، او دارد دادگاه را تحقیر میكند، او همه چیز را به كثافت كشانده است. از جمعیت پرتعداد حاضر در دادگاه تنها اوست كه ذات رفتار غیرمنتظره و ظاهراً مضحكِ آن بهتانخورده را متوجه شده است. بیشلوار، با منش و رفتار سادهدلانه و حتا سادهلوحانهاش شكوه و جبروت توخالی بیدادگاه را به سخره گرفته است.
من اعتراف را تنها یك بار دیدهام، در سالهای اول پس از انقلاب، گمانم سال 60 یا 61 بود، و مدتهاست كه عمیقاً مایلم باری دیگر ببینمش. هرچه میگذرد میل و اشتیاقم به دیدن آن بیشتر میشود، هرچه جلوتر میرویم بیشتر یاد آن مردِ بیشلوار میافتم و یاد معاملهیی كه با مثلاً دادگاه كرد.
من اعتراف را تنها یك بار دیدهام، در سالهای اول پس از انقلاب، گمانم سال 60 یا 61 بود، و مدتهاست كه عمیقاً مایلم باری دیگر ببینمش. هرچه میگذرد میل و اشتیاقم به دیدن آن بیشتر میشود، هرچه جلوتر میرویم بیشتر یاد آن مردِ بیشلوار میافتم و یاد معاملهیی كه با مثلاً دادگاه كرد.
ايو مونتان در نمايي از فيلم اعتراف
این مشدی همسایهی ما، بدجوری آفت همهی محل شده و همسایهها را ذلّه كرده است. مشدی كنترلی روی رفتارش ندارد اما خیال میكند معتمد محل است و همه دوستش دارند. همه، البته احترامش را نگه میدارند و بهش سلام میكنند، اما، وقتی كسی اختیار بند شلوارش را هم ندارد و شلوار از پاش میافتد، دیگر چه سلامی و چه احترامی؟ ما كه دادگاه فرمایشی/نمایشی نگذاشتهایم براش، ما كه... همسایهها روی تعارف و احترام موقع سلام كردن بهاش میگویند: «حقیرم!» او هم این را جدی گرفته و خیال میكند حق دارد همسایهها را تحقیر كند و چه كنترلی روی حركات و سكناتش داشته باشد چه نداشته باشد، شلوارش را پایین بدهد، محیط اطرافش را رنگین كند و تعارف همسایهها را تأیید كن كه: «حقیرید!»
* گروهی از كلمهها و صفتها و گزارهها هستند كه وضعیتی كلیشهیی به خود گرفتهاند. میشود از بهكار بردنشان خودداری كرد، اما گاهی پُربَدَك نیست كه تن به این كلیشهها بدیم تا مفاهیم و موضوعاتِ از فرط تكرار كلیشه شده را تداعی كنیم.
۲ نظر:
سلام جناب آقای کریم مسیحی
چه خبر وبلاگ جالبی دارین خیلی خوشحال شد وبلاگ شما لینک شد.موفق و شاد باشید
مینابیان امیر از بندرعباس
www.faradid.blogsky.com
آقاي مينابيانِ عزيز، ممنونم از لطف و محبت شما.
ارسال یک نظر