پنجشنبه

خودِ خودِش! (در باب فیلم «بارگَرد» نوشته‌ی چارلز بوكوفسكی)

«بارگَرد» [مشتری دائمی مشروب‌فروشی‌ها] (Barfly، باربت شرودر-1987) بر اساس فیلمنامه‌ی اوریژینالِ چارلز بوكوفسكی ساخته شده است. هرچه فیلم «هزارپیشه» (Factotum، بنت هامر- 2006) چرند و بی‌ارزش بود، این‌یكی تأثیرگذار و در شأن نامِ بوكوفسكی ِ بزرگ است.
فیلم، دو منبع بزرگِ كسب ارزش دارد كه یكی‌ش همین فیلمنامه‌ی بوكوفسكی است، دیگری بازی بسیار خیره‌كننده، سنجیده، و تأثیرگذار میكی رورك. (فیلم در حقیقت روی كاكل ِ افشانِ رورك استوار است. بازی فی داناوی هرچند بسیاربسیار چشم‌گیر است اما این كجا و...) هیئت ناموزون و لَندوك رورك با صورت همیشه داغانش از كتك‌هایی كه همیشه از دشمن ِ همیشگی‌اش می‌خورد (گاهی هم خوب از جلوش در‌می‌آید، كاری كه مَت دیلانِ «هزارپیشه» به‌خواب هم نمی‌دیدش.) از هنری چیناسكی موجودی باوركردنی و دوست‌داشتنی می‌سازد كه هیچ ترحم‌برانگیز نیست. چراكه او به میل و اراده‌ی خودش دائم‌الخمر بودن را انتخاب كرده و در جواب زنی كه مدیر یك نشریه‌ی ادبی است و استعداد داستان‌نویسی او را كشف كرده و می‌خواهد «به‌راه» بیاوردش تا تصاحبش كند و معشوقه‌اش بشود و به او گفته چرا مثل ولگردها زندگی می‌كند، الكلی بودن كار ساده‌یی است و هركسی می‌تواند الكلی بشود، قاطعانه جواب می‌دهد «الكلی شدن كار هركسی نیست!» بعد خانه‌ی اعیانی و پول فراوان او را شبانه ول می‌كند، از رختخواب گرم و نرم و خواستنی‌اش پا می‌شود و در جواب او كه می‌پرسد كجا می‌روی می‌گوید: «من مال خیابونام، می‌رم همون‌جا...» و می‌رود. در «بار» وقتی خودش را میان دوستانش می‌بیند (كه اغلب رابطه‌شان چندان دوستانه هم نیست.) قبل از هر كاری همه‌ی پانصد دلاری را كه بابت حق‌التألیف چاپ داستانش در نشریه‌ی آن خانمه از آن خانمه گرفته خرج مشروب دوستانش می‌كند.
.

بوكوفسكی به‌سختی حاضر به نوشتن فیلمنامه‌ی «بارگَرد» شد. او شرط كرد كه اصلاً كسی حق ندارد بدون موافقت او كوچك‌ترین تغییری در فیلمنامه بدهد كه همین‌جور هم شد. كارگردانی باربت شرودر ِ سوییسی/فرانسوی (كه استعدادِ چشمگیر ِ دورانش بود.) بسیار موزون و روان و در خور شأن فیلمنامه و جهان اختصاصی اما بسیار همه‌گیر بوكوفسكی است. محیطی كه قصه در آن روی می‌دهد بسیار واقعی است (بسياری از فيلم‌ها بااينكه در لوكيشن‌های واقعی فيلمبرداری می‌شوند و قرار است فضای آن‌ها واقعی به‌نظر برسد اما نشانی ازواقعیت درشان نيست.). دیوارهای اتاق‌هایی كه محل زندگی آدم‌هاست چنان چرك‌زده و عرق‌كرده است كه بوی ماندگی‌اش بیننده را آزار می‌دهد. روابط آدم‌ها بسیار خشن و بی‌رحمانه است، همان‌طور كه در زندگی واقعی است، همان‌طور كه بوكوفسكی می‌شناختدش.
.

«بارگرد» هرچند فیلمنامه‌ی اوریژینال بوكوفسكی را دارد اما عمیقاً وامدار «هزارپیشه» است. همان آدم‌ها و همان محیط و همان موضوع‌ها و جز این نیست دنیای بوكوفسكی و بوكوفسكی همان بوكوفسكی است و آدم‌هاش از قماش هنری چیناسكی (كه خود جناب بوكوفسكی باشد) و زندگی‌اش یعنی مشروب و زن و جایی كه زندگی می‌كند گَندستانی‌ست به‌نام شهر و محله و بار و محل زندگی‌اش سگدانی‌هایی است به‌نام هتل‌ها و اتاق‌های بسیار ارزان‌قیمت و كثیف. ... كه گفته‌اند بوكوفسكی آدمی بوده است بسیار شدید... در «هزارپیشه» هزار بار «پیشه» عوض می‌كند و در «بارگرد» هزار «بار» و در زندگی روزمره هزار زن و هزار مشروب و هزار بی‌اعتنایی به قواعد اجتماعی و ... اینچنین است آدم ِ شدید!

۴ نظر:

ناشناس گفت...

من بوکوفسکی رو دوست دارم اما نه اونقدر که عاشقش بشم . آدمهای شدید دوست داشتنی هستند اما معشوقه یا معشوق نیستند چون از طرد شدن و تنها گذاشته شدن می ترسن ... اونها رو باید از دور تماشا کرد و یا شبی رو با اونها سر کرد و دیگر هیچ ...

يوريك كريم‌مسيحی گفت...

روشنك عزيز!
من هم مثل تو بوكوفسكي رو دوست دارم اما خيال نمي‌كنم بتوانم آدم شديدي مثل او را بيشتر از چند دقيقه تحمل كنم. اين آدم‌هاي نازنين از دور است كه دلپذيرند و دوست‌داشتني و از نزديك، هم خودشان را ويران مي‌كنند، هم اطرافيان‌شان را. حق با توست كه بايد آن‌ها از دور تماشا كرد. تو پرحوصله و صبوري كه مي‌تواني شبي را با چنين كسي سر كني، شايد هم كنجكاو.

رضا گفت...

می گم یه چیز جالب شاید این باشه که آقای کارگردان این فیلم تو تهران از شکم مادرش پریده بیرون. اینهاش
http://www.imdb.com/name/nm0775447/bio

يوريك كريم‌مسيحی گفت...

رضاي عزيز!
واقعاً جالب بود و غافلگير كننده، ممنون كه اين لينك را داديد.
... تا ايشان اسكاري ببرند و ما به قياس دوريس لسينگ نوبلي به خودمان بباليم كه يك آدم مهم زاده‌ي ايران است، و بخت با او يار كه پدرمادرش نماندند تا ايشان هم سر از مسافركشي در بياورند يا مثل لسينگ مادربزرگي خوب باشند.