«زندگی ِ زیرزمینی» اصطلاحی است كه احتمالاً در زبان مردم همهی سرزمینها وجود دارد و شنیده میشود. زندگی ِ زیرزمینی زندگی ِ مخفی و تبهكارانه است، زندگی اقتصاد مافیایی، قاچاق و سكس، زندگی جنایتكارانه و خلاصه زندگی ِ غیرمجاز.
در همهی سرزمینها مردم زندگی عادی و روزمرهی خود را در سطح و روی زمین میكنند و كاری با زندگی زیرزمینی ندارند، معمولاً زندگی زیرزمینی هم كار ِ مستقیم و چندانی با آنها ندارد. زندگی زیرزمینی به چشم نمیآید و مخفی است. اما... در ایران، بهقرار خیلی چیزها و پدیدهها كه وارو و پشتورو است، این نیز به سیاق همین قاعده زیروزبر است، یعنی زندگی واقعی مردم، زندگی روزمره و تفریحاتشان، سرگرمی و –بهاصطلاح- اوقات فراغتشان در زیر ِ زمین میگردد و جریان دارد، زبان روزمرهی مردم غیر از آن زبان قلابی و آبكشیدهییست كه در رسانههای رسمی بهكار میرود، مردم آنقدر كه در رادیو و تلویزیون و تعدادی از روزنامهها میبینیم و میشنویم پاكیزه و پاستوریزه حرف نمیزنند. ما مردم آنقدر كه به خودمان اعلام میشود اهورایی، پاكدامن، درستكار و منزه نیستیم، ناسزاهای مورد استفادهی ما بهقرار عهد ناصری «پدرسوخته» نیست، بلكه الفاظیست كه اگر مدعیان جنتمكان بودن ما ایرانیها بشنوندش... تلاش ِ شديداً شديد ِ خود را برباد رفته خواهند دید.
در همهی سرزمینها مردم زندگی عادی و روزمرهی خود را در سطح و روی زمین میكنند و كاری با زندگی زیرزمینی ندارند، معمولاً زندگی زیرزمینی هم كار ِ مستقیم و چندانی با آنها ندارد. زندگی زیرزمینی به چشم نمیآید و مخفی است. اما... در ایران، بهقرار خیلی چیزها و پدیدهها كه وارو و پشتورو است، این نیز به سیاق همین قاعده زیروزبر است، یعنی زندگی واقعی مردم، زندگی روزمره و تفریحاتشان، سرگرمی و –بهاصطلاح- اوقات فراغتشان در زیر ِ زمین میگردد و جریان دارد، زبان روزمرهی مردم غیر از آن زبان قلابی و آبكشیدهییست كه در رسانههای رسمی بهكار میرود، مردم آنقدر كه در رادیو و تلویزیون و تعدادی از روزنامهها میبینیم و میشنویم پاكیزه و پاستوریزه حرف نمیزنند. ما مردم آنقدر كه به خودمان اعلام میشود اهورایی، پاكدامن، درستكار و منزه نیستیم، ناسزاهای مورد استفادهی ما بهقرار عهد ناصری «پدرسوخته» نیست، بلكه الفاظیست كه اگر مدعیان جنتمكان بودن ما ایرانیها بشنوندش... تلاش ِ شديداً شديد ِ خود را برباد رفته خواهند دید.
.
در ویترین ِ بوتیكهایی كه لباس شب میفروشند لباسهای زنانهیی میبینیم كه همهی پارچهی بهكار رفتهی آن به یك متر هم نمیرسد و لباسهای مردانهیی میبینیم كه با معیارهای حُكمی، بیشتر مناسب ساحل هاوایی است تا تهرانِ خودمان به تن ِ مردان عفیف و پوشیدهچشم ِ ما. این لباسها علیالقاعده خریده و پوشیده میشوند والّا فروشندهها كه دیوانه نیستند فروشگاههای بسیار گرانشان را با لباسهایی كه مشتری ندارد پر كنند. در مقابل در تلویزیون میبینیم كه زن و شوهر در حضور دونفرهشان همهجاشان را با لباسهای تیره پوشاندهاند، انگار تازه از سر ِ خاك كسی آمدهاند یا میخواهند به دیدار بیمار محتضری بروند، ماتمزده!
۵ نظر:
روزگار غریبی است نازنین
ابلیس پیروز مست
سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد
درود!
يوريك عزيز با شما موافقام! و واقعن در مملكت ما فقط انگاري چنين است و لاغير... ضمنن ديكتهي واژه «فراغت» را اصلاح بفرماييد. البته بنده هم گاهي اوقات دچار چنين لغزشهايي ميشوم و بعد از خود ميپرسم چرا اينگونه نوشتم؟ جوابي ندارم.
شاد زي
مسعود عزيز، انگار فوكو حق داشت كه بگويد حقيقت فردا نزد شاعران است و آناناند كه از فردا خبر دارند (حرف فوكو را دستكاري كردهام!) شاملو در فيلمي كه مسلم منصوري از او ساخته حرف از دستهاي ناپيدا و نامريي ميزند كه در كارند و ما نميبينيمشان اما نتيجهي كار آنها بر ماست. شاملو اين حرف را خيلي قبل از لو رفتن موضوع قتلهاي زنجيرهاي گفته است.
محمود عزيز، ممنون از توجهي كه داري. همينطور كه ميبيني تذكر بهجاي تو را بهكار گرفتم.
اوهوم .... چنین است ...
ارسال یک نظر