چندی قبل (19 مهر 88) بهنود شجاعی به دار مجازات آویخته شد، مجازات جرمی كه در شانزده سالگی مرتكب شده بود، سنی كه در آن جوانان صغیر بهحساب میآید و مسئول اعمال كیفری خود نیست و قوانین ایران نیز این را پذیرفته اما رندانه مجرمان را تا رسيدن به سن قانونی نگه میدارد، بعد اعدامشان میكند، انگار مسئله سن مجرم در زمان مجازات شدن است نه در زمان وقوع جرم.
در آن روزها، روزهایی كه بهنود داشت اعدام میشد كموبیش همگان راجعبه این مسئله حرف میزدند. در جمعهای خانوادگی، جمعهای دوستانه، مطبوعات و هر جمع دیگری. كار تا جایی بالا گرفت كه تلویزیون (معروف به رسانهی ملی) نیز مستندی گزارشی در ساعت پربیننده نمایش داد و نمایشش را تكرار كرد كه در آن این حكم قضایی توجیه میشد.
من هم چند بار طرف بحث این موضوع بودم و هر بار – هربار! – طرف مقابلم موضوع را میبرد به طرف درك یا عدم درك همگان از شرایط اولیای دم در بحث داوری ِ تصمیم آنها و این كه اگر كسی شرایط آنها را بهدرستی درك بكند حتماً حق را به آنها خواهد داد. البته گاهی هم اعلام میكردند كه كشته شدن جوانی حالا تیرهروز كه میتوانست آیندهی روشن و پرامیدی داشته باشد بسیار ناراحت كننده است، اما... چه میشود كرد كه اولیای دم حق دارند.
در آن روزها، روزهایی كه بهنود داشت اعدام میشد كموبیش همگان راجعبه این مسئله حرف میزدند. در جمعهای خانوادگی، جمعهای دوستانه، مطبوعات و هر جمع دیگری. كار تا جایی بالا گرفت كه تلویزیون (معروف به رسانهی ملی) نیز مستندی گزارشی در ساعت پربیننده نمایش داد و نمایشش را تكرار كرد كه در آن این حكم قضایی توجیه میشد.
من هم چند بار طرف بحث این موضوع بودم و هر بار – هربار! – طرف مقابلم موضوع را میبرد به طرف درك یا عدم درك همگان از شرایط اولیای دم در بحث داوری ِ تصمیم آنها و این كه اگر كسی شرایط آنها را بهدرستی درك بكند حتماً حق را به آنها خواهد داد. البته گاهی هم اعلام میكردند كه كشته شدن جوانی حالا تیرهروز كه میتوانست آیندهی روشن و پرامیدی داشته باشد بسیار ناراحت كننده است، اما... چه میشود كرد كه اولیای دم حق دارند.
.
بهنود شجاعی، یك «پسر»
.
جواب من این بود كه پرداختن به اولیای دم پیچیدن به جادهی خاكی است از راه آسفالته، كه هم مسیرش پرسنگلاخ و ناهموار است و هم راه به جایی نمیبرد. بهتر این است كه به راه آسفالته برگردیم و به قانون نگاه كنیم. این قانون است كه حق قصاص را به اولیای دم داده برای مجازات كسی كه از نظر رشد فكری مسئول كار خودش نیست. این قانون است كه باید حق قصاص را از اولیای دم بگیرد و بهجای آن این اطمینان را به خانوادهی مقتول بدهد كه قاتل مجازات درخوری خواهد گرفت و بی هیچ مناسبتی بخشیده نخواهد شد و دست آخر با تحمل حبس و مجازاتی كه قانون برایش درنظر گرفته، با خلاصی از آن مجازات اصلاحگر، امكان جبران اشتباه به او داده شود، جبرانی كه عملا با ساختن چیزی دیگر واقع خواهد شد و الا مقتول كه از دنیا رفته و داغی ابدی بر دل كسانش گذاشته است.
جواب من این بود كه پرداختن به اولیای دم پیچیدن به جادهی خاكی است از راه آسفالته، كه هم مسیرش پرسنگلاخ و ناهموار است و هم راه به جایی نمیبرد. بهتر این است كه به راه آسفالته برگردیم و به قانون نگاه كنیم. این قانون است كه حق قصاص را به اولیای دم داده برای مجازات كسی كه از نظر رشد فكری مسئول كار خودش نیست. این قانون است كه باید حق قصاص را از اولیای دم بگیرد و بهجای آن این اطمینان را به خانوادهی مقتول بدهد كه قاتل مجازات درخوری خواهد گرفت و بی هیچ مناسبتی بخشیده نخواهد شد و دست آخر با تحمل حبس و مجازاتی كه قانون برایش درنظر گرفته، با خلاصی از آن مجازات اصلاحگر، امكان جبران اشتباه به او داده شود، جبرانی كه عملا با ساختن چیزی دیگر واقع خواهد شد و الا مقتول كه از دنیا رفته و داغی ابدی بر دل كسانش گذاشته است.
مجرم زمانی جرمش را مرتكب شده كه عقل و فهم درست و حسابی نداشته و نمیدانسته كه با كنترل خشم خود میتواند از نابودی آیندهاش جلوگیری كند، گو اینكه بسیار دیده و شنیدهایم كه بزرگسالانی كه باید به سن شعور و تعقل رسیده باشند از هر صغیری رفتارشان نسنجیدهتر و بدعاقبتتر است، اما قانون در مورد آنها كار زیادی نمیتواند بكند، چرا كه آنها به سن قانونی رسیدهاند و مسئول اعمال خویشند و باید مجازات شوند. ای كاش این مجازات غیر از اعدام بود تا هركس امكان جبران اشتباهش و یا تغییر در رفتار فردی و اجتماعیاش را میداشت و اگر قانون او را غیرقابل اصلاح تشخیص میداد آنگاه او به حبس غیرقابل بخشش محكوم میشد چرا كه اعدام چیزی از آمار جرم و جنایت كم نمیكند و باعث افزایش خشونت میشود، همچنان كه اكنون خانوادهی بهنود شجاعی، دوستانش و سایر مخالفان اعدام او و اعدام هركس، دیگر كسانی نیستند كه اگر بهنود اعدام نمیشد، بودند. دور از انتظار نیست اگر خانوادهی مقتول كمكم از تصمیم خونین خودشان نادم شده باشند و ... چه سود؟
برای دیدن یك نمونه از بخشش قاتل (بخشش با دلی پرخون) بد نیست نگاهی بیندازیم به «پسر» ( ژان پییر و لوك داردن- 2002) كه در آن مردی با پسری روبهرو میشود و میفهمد كه این پسر هموست كه چند سال قبل طفل او را بهطمع دزدیدن پخشصوت ماشین كشته و حالا پس از چند سال حبس (مدتی كه قانون برای این جرم تعیین كرده است) آزاد شده و آمده تا شغلی بیاموزد و زندگیاش را ادامه بدهد، شغل نجاری نزد مربی نوجوانان. مربی كیست؟ پدر طفل بهقتل رسیده.«پسر» بهخوبی (یا دستكم به اندازهی متقاعد كنندهای) تماشاگر را با حس پیچیده و چند لایهی اولیایدم نسبت به قاتل فرزندشان آشنا میكند و امكان بخشیدن او را میسنجد و محتمل میداند و ممكن میكند بخشیدن را.
.
برادران داردن همراه با جايزهی نخل طلای جشنوارهی كن كه دو بار دريافتش كردند، يك بار برای «رُزتا» (1999) و يك بار برای «كودك» (2005)، اما برای «پسر» فقط اليويه گورمه بهعنوان بهترين بازيگر نقش اول مرد جايزه گرفت.
۷ نظر:
سلام آقاي دوست
اعدام به نظر من يك قتل عمد بيرحمانه است در صورتي كه مي تواند مجازات يك قتل غير عمد يا عمل ناآگاهانه يك كودك باشد .. اينجا قانون و شعور جمعي مثل يك قاتل بيرحم فرصت تغيير و اصلاح را از مجرم مي گيرند و به نظر من جرم جديدي را مرتكب مي شوند .. كاش هرگز كسي اعدام نميشد .. حتي زنداني هم نميشد .. در عوض درمان ميشد !.. خيلي از عقلاي بزرگسال هستند كه اگر فرصتي يابند از يك قاتل مي توانند خطرناكتر باشند . يا قاتل بالفطره وجود ندارد و يا اگر وجود دارد همه ما قاتلين بالفطره اي هستيم كه فرصتي و جرأتي براي قتل نيافته ايم ..
دوست عزيزم، روشنك خانم!
همانطور كه از مطلب من بر آمده من مخالف اعدام هستم، اما بهنظرم موضوع كمي پيچيدهتر از آن است كه قانون و شعور جمعي را قاتل بدانيم و آرزو كنيم اي كاش هيچكس زنداني نشود و درمان شود، چون با زنداني نكردن بعضي درمانناپذيرها در حق سايرين ظلم و ايجاد ناامني ميشود.
چندي قبل در اخبار اينور آب و آنور آب ديديم و شنيديم كه خانم جواني كه وقتي عاشقش از او جواب رد شنيده بود و به صورت آن دختر اسيد پاشيده بود و با نشان دادن عكس پيش از اسيدپاشي ديديم كه دختر بيگناه بسيار زيبا هم بوده (كه اين فرقي در اصل ماجرا پيش نميآورد) دختر خواستار قصاص بود، چون اطمينان داشت كه با چند سال زنداني كشيدن آن مجرم اسيدپاش، از زندان آزاد خواهد شد و به زندگي خطرآفريناش ادامه خواهد داد و به جان هر كسي خواهد افتاد كه پاسخي مطابق ميل او ندهد. اگر قانون به آن دختر قرباني اطمينان ميداد كه مجرم به سزاي عملش خواهد رسيد و سزاي او نيمهكاره نخواهد ماند، من مطمئنم كه دختر جوان ِ قبلا زيبا از قصاص او صرفنظر ميكرد، چرا كه براي تهيهي ديهي اين قصاص، داشت خودش را از هستي ساقط ميكرد.
سلام
چقدر این پستتان خوب بود و آدم را به فکر وامیدارد. مسئلهء مجازات اعدام البته آدم را یاد یک فیلم دیگر هم میاندازد: فیلمی کوتاه برای کشتن ِ کیشلوفسکی. من از زمانی که این فیلم را دیدم و خیلی دربارهاش فکر کردم بهشدت با مجازات اعدام مخالفم و آن را غیر انسانی میدانم...
ممنون از مطلبتان
پ.ن: بهروزم با گفتگوی پل شریدر با الکساندر سوخوروف
پاريس تگزاس عزيز حق با شماست و فيلم كيشلوفسكي هم جزو فيلمهاي شاخص است در موضوع اعدام (اين فيلم دوبله شد و قرار بود نمايش داده شود، پوسترش را در سينما سپيده ديده بود و كم و بيش پيدا بود كه اشتباهي دوبله شده!) حالا دارم ياد فيلم آندره كايات (احتمالاً «همهي ما آدمكش هستيم») ميافتم كه نسخهي مضحكي از آن را تلويزيون وطني نشان داده است. آدم با ديدن اين فيلم خيلي بعيد است كه تا بيخ گلوش از مجازات اعدام متنفر نشود.
درضمن مطلب شما رو پيش از خواندن اين كامنت ديدم و خواندم، دست مريزاد! مطلب خوب و جانانهاي است. هرچند من مثل شما مجذوب «مادر و پسر» نشدم با اين حال بهنظرم فيلم متفاوت و درجه يكيست اما گمانم كمي كمفروشي كرده است.
1.اعدام،کشته شدن یا مردن در هر شکل تراژدی است(اگر بخواهیم فلسفه ورزی نکنیم و نگوییم تا لحظه وقوعشان و بعد تنها کمدی نیستی است که می ماند)
2.در مورد بهنود و دیگر همسالانش تناقض اشکار گفتمان اعتراضی اشاره به مسئله سن است،گفتمانی که بی رنگ می شود در مقابل 18 سال+یک روز...
پ.ن:چون تازه خواننده وبلاگ شما شدم و مطالبش جذاب تر از ان است که از زمان جلو نزنم شاید روزی در چند جای مختلف کامنت هایم ظاهر شود و این خوشایند نباشد...
منفي عزيز، حق با شماست، از دنياي واقعي رفتن در هر شكلش تراژيك است، در مورد مردن كاري ازمان ساخته نيست، اما در برابر اعدام ميتوانيم و بايد كاري بكنيم كه اين «قتل نفس قانوني» متوقف شود، چه در مورد زير 18 سالگان، چه بالاي اين مرز.
در مورد ناخوشايندي احتمالي از ظاهر شدن خيالاتان را راحت كنم كه حتا تندترين انتقادها هم تا زماني كه به زبان احترام باشد مورد استقبال من خواهد بود. درضمن خوب است اگر اشارهاي بكنيد كه داريد راجعبه كدام پست يا موضوع حرف ميزنيد تا مثل كامنتتان در پست ده عكس برگزيده ناتوان از پاسخ دادن نباشم.
ارسال یک نظر