وقتي «شب سپيده ميزند» داشت جمعوجور و آمادهي چاپ ميشد، من با اين خيال خام كه كتاب خوب چاپ ميشود و خوب ديده ميشود و شايد خوب هم بفروشد تصميم گرفتم كار را ادامه بدهم. (خود ماكان مهرپويا – ناشر- دوسه بار گفت كه از وضعيت وحشتناك چاپ كتاب ناراحت است و مايل است كتاب را دوباره چاپ كند، چون ميدانست با آن وضعيتي كه كتاب چاپ شده عملاً نابودش كرده است، من همان موقع مي دانستم براي دلجويي من اين حرفي را ميزند والا همچين خيالي ندارد، چاپ بهاين بدي كتابي راجعبه عكس فيلم... كي حاضر است همچين كتابي را بخواند؟ من كه حاضر نيستم! تازه، اگرهم كسي ميخواست بخواند كجا بايد پيداش ميكرد؟ كتاب اصلاً پخش نشد. تير خلاص!)، يعني «شب سپيده ميزند» كه راجعبه عكس مشهور و شاخص 36 فيلم از فيلمهاي بزرگ تاريخ سينما جهان بود، حالا بيايم روي فيلم هاي بزرگ تاريخ سينماي ايران كار كنم (خيال خامتر و واهي تر آن بود كه ميخواستم كار را در مورد پوسترهاي سينمايي ايران و جهان ادامه بدهم،جواني بود و خامي!)
در مدت كوتاهي فيلمهاي زيادي ديدم كه در اغلب آنها «بهروز وثوقي» بازي ميكرد: تنگسير، قيصر، رضاموتوري، سوتهدلان، گوزنها و ...ديدم چه حضور مؤثر و پررنگي دارد اين بهروز خان وثوقي در پهناي سينماي ايران، كه اين «ديدن» البته چيز تازهاي نبوده، اما هرگز به اين صورت كپسولي، يكجا و در مدت زمان كوتاه، برام پيش نيامده بود، و اين باعث شد به اين نتيجهي روشن اما ناپيدا برسم كه سيطرهي حضور دوستداشتني و تأثيرگذار بهروز وثوقي در بسياري از ارزنده ترين و ماناترين فيلمهاي سينماي ايران از او چهرهاي ساخته كه بدون آن تارخ سينماي ايران چندان قابل تصور نيست. بدون بهروز وثوقي بهواقع سينماي ايران – غير از غريبهومه، رگبار، تنگنا، خشتوآينه، شوهر آهوخانم، گاو، چشمه، صبح روز چهارم، آرامش درحضور ديگران، صادق كرده، طبيعت بيجان، مغولها، شازده احتجاب و چند فيلم ديگر- چيز زيادي در چنته نميداشت. پس طبيعي بود اگر همان زمان تصميم بگيرم كتاب نانوشتهام، وقتي نوشته شد و ناشر پيدا كرد و چه و چه، پيشكشاش كنم به حضرت ايشان، به بهروز وثوقي، خوابي كه هيچوقت تعبير نشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر